بازگشت به جامعه؛ راه عبور ایران از بحران | ربیعی: جامعهای که رویا نبافد، نمیتواند حیات را تداوم دهد
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اعتماد، علی ربیعی در یادداشتی با عنوان «بازگشت به جامعه تاملی درباره تقدم توسعه اجتماعی» نوشت:
این یادداشت ماحصل تاملات ذهنی من درجستوجوی راههایی برای عبور ایران از این شرایط است. به تصور من، اگر با سه گونه تابآوری معیشتی، اجتماعی و ذهنی، عبوری همراهانه با حفظ ثبات و آسیب ندیدن جامعه به خصوص آسیب معیشتی و زندگی روزمره را داشته باشیم، میتوان با فرصتیابی هوشمندانهای که پیش روی ایران به وجود میآید، به آینده امید داشت.
در این میان برداشت من این است که در نگاه به جامعه دچار نوعی انحراف دید وجود دارد: نگاه به جامعه به مثابه انبوه جمعیت و حمایتطلبانه از آن و نگاه تحدیدی به جامعه سازمان یافته واکنشهای جمعی در آن. این یادداشت با نگاه جامعه به عنوان ظرفیت بزرگ نوشته شده است. تجربه زیستن در ایران امروز، برای هر ناظر اجتماعی، حاکی از آن است که سرریز همه ناهماهنگیها، نهایتا به بطن جامعه میرسد.
از همین جاست که باور دارم، توسعه اجتماعی نه یکی از انواع توسعه، بلکه زیربنای همه آنهاست؛ زیربنایی که اگر شکاف بردارد، هیچ سازه اقتصادی یا سیاسی بر فرازش دوام نمیآورد. سالها در میدان عمل و مطالعه، شاهد این بودهام که گرایش غالب در فهم مسائل ایران، همچنان رویکرد آسیبشناسانه بوده و عناصر یک جامعه با نگرانی تهدیدمحور نگریسته میشود. در صورتیکه جامعه مملو از ظرفیتهای بنیادین است که میتواند هم به عنوان ابزار حل مساله و هم به عنوان راهحل، در نظر گرفته شود. من بر این باورم که باید از سطح آسیبشناسی عبور کرد. با تغییر نگرش از دیدگاه امنیتی به دیدگاه ظرفیتی، عناصر مقوم نهفته در بطن اجتماعی نمایان و شکوفا میشوند. با این نگاه، نیازمند افق تازه برای بازاندیشی در مفهوم توسعه، نسبت آن با جامعه و همچنین تمرکز بر بعد اجتماعی آن هستیم. در نظریههای توسعه و ثبات اجتماعی، رابطه متوازن میان سه رکن دولت، بازار و جامعه، پایداری را تضمین میکند. اما در شرایطی که دولت با بحرانهای متعددی روبهرو بوده و ظرفیتهای رها شده آن محدود شده و بازار نیز با توجه به عوامل تحمیلی بیرونی و در برخی موارد سوداگری، کارکردهای بالایی بروز نمیدهد، تنها جامعه و ظرفیتهای نهفته در آن است که باید به آن بازگشت. تجربههای تاریخی فراوان نشان میدهند که هرگاه ساخت قدرت و جامعه در یک مسیر قرار میگیرند؛ امید به آینده، همبستگی و ظرفیتهای بزرگی برای حل مسائل شکل میگیرند.
بر اساس مطالعات و پزوهشهای منتشر شده، از میزان اعتماد در ابعاد مختلف فروکاسته شده است: هم میان مردم با یکدیگر، هم در نسبت آنها با دولت و هم میان نهادهای مختلف. این فرسایشِ اعتماد، خطرناکتر از شاخصهای اقتصادی است. جامعهای که در آن اعتماد در اشکال مختلف، وضعیت مناسبی داشته باشد، قادر است با ترمیم روابط بیننهادی، ظرفیت نارساییهای عرصههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی را بازسازی کند. البته پیشفرض چنین فرآیندی، تنها با قانون و بخشنامه از سوی ساخت قدرت ممکن نمیشود؛ بلکه نیازمند بسط همراه با امنیت کنشگری مدنی، شفافیت نهادی و ایجاد فضاهای گفتوگوی آزاد است. در این میان، نقش نهادهای مدنی، محوری است. نهادهای اجتماعی و مردمی میتوانند ضعف انسجام را تقویت کنند. به باور من، هر اقدام ملی بدون مشارکت نهادهای مدنی، همچون ساختمانی بدون فونداسیون است. توسعه اجتماعی و فعال شدن نهادها و گروههای مدنی، خود امیدآفرین است. جامعه بدون امید، محکوم به افول است.
وقتی مردم نتوانند فردای خود را پیشبینی و احساس کنند فردا بدتر از امروز است، انرژی اجتماعی فرو میپاشد. کارکرد همبسته دولت، بازار و جامعه ایجاد قابلیت رویا داشتن و امیدبخشی برای مردم است و پس از آن امکانپذیر کردنِ آرزو و رویا. جامعهای که نمیتواند رویا ببافد، دیگر نمیتواند حیات را تداوم دهد. به همین دلیل است که توسعه اجتماعی، در عین حال، یک پروژه اخلاقی نیز است: پروژهای برای بازگرداندن احساس تعلق، امید و اعتماد به مردم. سیاستگذاری بدون توجه به این ریشهها، تنها بر سطح میلغزد و درمان موقتی عرضه میکند.
در مبحث توسعه اجتماعی، اولین گام درک تغییرات اجتماعی است. بسیاری از این تغییرات فقط، مربوط به جامعه ایران نیستند، بلکه از خصلتی جهانی برخوردارند. درک این دگرگونی، پیششرط هر برنامه توسعه است. مردم در سراسر دنیا شکلهای تازهای از کنشگری اجتماعی میجویند. ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. جوانان ما، نسلهای تازه جامعه، دیگر به الگوهای سنتی اقتدار پاسخ مثبت نمیدهند. نباید از این تغییرات هراسید؛ بلکه میتوان با در پیش گرفتن رویه انعطافپذیری، از آنها خلق فرصت کرد.
ارسال نظر