اسرائیل جنایت جنگی میکند، جهان از ما می خواهد ببخشیم | چرا حرف فلسطینیان را باور نکردند؟

به گزارش اقتصادنیوز، از نوامبر ۲۰۲۳ تاکنون، گفتمان جهانی درباره جنگ غزه شاهد یک تناقض بنیادین بوده است؛ در حالی که کشتار فلسطینیان یا بارها نادیده گرفته شد، یا بهعنوان تبلیغات حماس کنار گذاشته شد، اکنون پس از انباشت دهها هزار بدن بیجان و ویرانی گسترده غزه، نهادها و کارشناسان غیر فلسطینی با جدیت از همان مفاهیمی صحبت میکنند که مدتها در پی انکار آن بودند.
بیداری اخلاقی اتفاق نیفتاده است
چنین تغییر موضعی، نشانی از یک بیداری اخلاقی نیست، بلکه ناشی از فشار واقعیتهای دردناک غیرقابلانکار در غزه و برخی ملاحظات سیاسی است. شکاف میان تجربه زیسته فلسطینیان و واکنش دیرهنگام ساختارهای غربی، نشان میدهد که چگونه فرآیند انسانیت زدایی، همچنان بستر اصلی تداوم خشونت و انکار واقعیت است.
احمد ابسایس، دانشجوی حقوق فلسطینی - آمریکایی در گاردین نوشت:
امروز دوباره به کودکانی که ۷ نوامبر ۲۰۲۳ در بیمارستان الشفا جلوی دوربینها ایستاده بودند فکر میکنم؛ آنها به انگلیسی حرف میزدند، نه به زبان مادریشان؛ چون تصور میکردند که اگر دیگران حرفهایشان را بفهمند، آنها را نجات خواهند داد.
یکی از پسرها میگفت: «ما دوست داریم زندگی کنیم، ما صلح میخواهیم، ما میخواهیم قاتلان کودکان محاکمه شوند. ما دارو، غذا و آموزش میخواهیم. ما فقط میخواهیم مثل بقیه کودکان زندگی کنیم.»
حتی در آن زمان که اوایل دور جدید درگیریها بود هم کودکان در حال التماس بودند. آنها نه آب آشامیدنی سالم داشتند، نه غذا، نه دارو.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که بریتانیا و اروپا تصمیم خود را بگیرند؛ آیا در حالی که مردم غزه در قحطی به سر میبرند و اشغالگری اسرائیل بیشتر می شود، همچنان به صدور بیانیه اکتفا خواهند کرد، یا با اقدامات مؤثر هزینهای واقعی بر کسانی که بدون ترس قوانین را زیر پا میگذارند، تحمیل خواهند کرد؟
این چشمها نیستند که نمیبینند، دلها کور شدهاند...
اکنون، ۲۱ ماه از آن روزها میگذرد، در حالی که ۶۰ هزار جسد تأییدشده فلسطینی روی هم انباشته شده یا در گورهای دستهجمعی دفن شدهاند، و برآوردهای مستقل بیش از ۱۰۰ هزار کشته را نشان میدهند. اما آنچه تازه اتفاق افتاده، زبان به سخن گشودن ناگهانی همان نهادهایی است که ماهها در حال بحثوجدل بودند و شهادت فلسطینیان را انکار میکردند.
دانشگاهیان غربی با اقتداری پوشالی از «نسلکشی» حرف میزنند. دو سازمان حقوق بشری اسرائیلی در گزارشهایی که به تازگی منتشر کردهاند، همان چیزی را نوشتند که از ماه اکتبر فلسطینیان از زیر آوار فریاد میزدند. آنها خود را «کارشناس» میدانند، اما دو سال طول کشید تا واقعیت را ببینند: آسمانی که از آن بمب میبارد، هرگز در جستوجوی گروگانها نبوده است.
چرا دیدن اجساد ما برای درک واقعیت کافی نبود؟ چه چیزی باعث میشود مرگ فلسطینیان همواره برای شاهدان قانعکننده نباشد؟ چه چیزی در نفس، خون و بدن ماست که آن را اینقدر آسان قابل تردید، قابل حذف و قابل نابودی میکند؟ من فکر میکنم که این چشمها نیستند که نمیبینند، بلکه این روزها دلها کور شدهاند.
انسانیتزدایی از ما بخشی از پروژه استعمار بود...
پاسخ در مرگ ما نیست، بلکه در این است که از لحظه تولد بهعنوان موجوداتی کمتر از انسان زاده میشویم. فلسفه انسانیتزدایی از فلسطینیان کاملا عمدی بوده و بخشی اساسی از پروژه استعمار است. ما باید چیزی جز انسان جلوه داده شویم تا حذف ما بهعنوان «خشونتی ضروری» توجیه شود. استعمارگر نیاز دارد استعمارشده را «حیوان» جلوه دهد تا قفسکشیدنمان «انسانی» و کشتنمان موجه به نظر برسد.
این همان روندی است که به رسانهها اجازه تعریف نسلکشی فلسطینیان را فقط در چارچوب ۷ اکتبر ۲۰۲۳ میدهد؛ انگار که تاریخ از آن روز آغاز شده است. آنها ابدا ۷ اکتبر را در متن ۷۷ سال استعمار و ۱۷ سال محاصره کامل بررسی نمیکنند.
وقتی کارشناسان فلسطینی در تلویزیون فریاد میزدند که اقدامات اسرائیل یک نسلکشی تمام عیار است، مورد حمله، تحقیر و سانسور قرار میگرفتند. اکنون نیز به نظر میرسد که تنها غیر فلسطینیها میتوانند این وضعیت را نسلکشی بنامند و بهظاهر شجاعانه عمل کنند، انگار نه انگار که فلسطینیها سالها به خاطر همین حرفها اخراج، زندانی یا تهدید شدهاند.
همه نگاهها به اسراییلیهاست
کریستین امانپور و همتایانش تازه زمانی از «بیداری» درباره نسلکشی حرف میزنند که نویسنده اسرائیلی، دیوید گروسمن، با اندوه به این نتیجه برسد که اسرائیل در حال نسلکشی است. فلسطینی فقط وقتی حق روایت شدن دارد که همراه با یک قدرت بالاتر باشد. اما من اقتداری را که نتواند وزن بمبهای ۱۰ تنی را حس کند، که هر روز یک کلاس پر از کودک را به مدت ۶۷۰ روز نابود کند، به رسمیت نمیشناسم.
چقدر دغدغهشان اکنون «مقدس» به نظر میرسد؛ دغدغه برای سرزمینی که دیگر کسی در آن نفس نمیکشد.
این کارشناسان تازهکار، همان صداهایی که ۲۱ ماه بحث کردند که آیا کشتار جمعی واقعاً کشتار جمعی است یا نه، حالا با اقتداری عجیب درباره رنج ما سخن میگویند. حتی تأیید نویسندههای اسرائیلی نیز پر از تبصره و عقبنشینی است. وقتی بتسلم بالاخره گزارشی منتشر کرد و نامش را «نسلکشی فلسطینیان» گذاشت، ۸۸ صفحه را صرف بازی کردن با واژهها کرد؛ اعمال نسلکشی را پذیرفت اما از صحبتی از دلیل آن نکرد، همان چیزی که جرم را قابل پیگیری میکند.
آیا آنها فراموش کردهاند که نتانیاهو ما را با «عمالیق» مقایسه کرد و خواستار مرگ ما براساس کتابمقدس شد؟
رسانهها از ابتدا با کشتار ما همراهی کردند
رسانهها از همان ابتدا شرایط این نسلکشی را فراهم کردند. روزی که مقامات اسرائیلی مدعی شدند که در جریان حمله حماس «۴۰ کودک سر بریده» را دیدهاند و جهان بهسوی جنگ رفت، هیچ مدرکی لازم نبود. جو بایدن بارها این دروغ خونآلود را تکرار کرد، حتی وقتی کارکنان خودش تأیید کردند که هیچوقت چنین چیزی را ندیدند. بعد هم کاخ سفید مجبور شد دو بار حرفش را پس بگیرد.
روزنامه هاآرتص بعدتر در تحقیقات خود و دریافت که تنها یک نوزاد در ۷ اکتبر کشته شد، آن هم با گلوله، نه گردنزنی، اما دروغ قبلی دنیا را دور زده بود و تاثیر خودش را گذاشت، در حالی که حقیقت زندگی فاجعهبار فلسطینیها هنوز منتظر شنیدهشدن بود.
وقتی اسرائیل در آوریل ۲۰۲۴ هفت امدادگر «آشپزخانه جهانی مرکزی» را با حملات دقیق به خودروهای علامتگذاریشدهشان کشت، اعلام کردند که اشتباهی غیرعمدی بود. وقتی بیش از ۲۰۰ روزنامهنگار را کشتند، که بیشتر از هر جنگی در تاریخ بود، باز نام آن را حادثه ناخواسته گذاشتند. حتی زمانی که بزرگترین جمعیت کودکان قطععضو شده در جهان را بهوجود آوردند، آن را هم «پیامد ناخواسته» نامیدند.
این چرخه هرگز تغییر نمیکند؛ اسرائیل جنایت جنگی میکند، قول بررسی میدهد، و بعد بیسروصدا نتیجه میگیرد که همهچیز طبق روال بوده است. و در نهایت، جهان از ما میخواهد که ببخشیم و فراموش کنیم.
ارسال نظر