چه گزینه‌ای پیش روی ایران گذاشته می‌شود؟

۴ سناریوی محتمل درباره رویارویی ایران و آمریکا

سرویس: اخبار سیاسی کدخبر: ۷۳۸۰۹۹
اقتصادنیوز: چهار سناریوی محتمل در برابر آمریکا قرار دارند که هرکدام پیامدهای عمیقی برای امنیت جهانی، ثبات منطقه‌ای و سیاست خارجی آمریکا دارند.
۴ سناریوی محتمل درباره رویارویی ایران و آمریکا

به اقتصادنیوز به نقل از اکوایران، جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل در سال ۲۰۲۵، تصورات دیرینه را درهم شکست و روابط آمریکا و ایران را وارد قلمروی ناشناخته‌ای کرد. این درگیری که اوج تازه‌ای از دهه‌ها تنش بود، خاورمیانه را بر لبه بی‌ثباتی گسترده‌تر قرار داده است. اکنون که گرد و خاک جنگ فرو نشسته، ایالات متحده در نقطه عطفی حیاتی در رویکرد خود به ایران قرار گرفته است؛ نقطه‌ای که می‌تواند برای دهه‌ها آینده شکل منطقه را دگرگون کند.

به نوشته ریسپانسیبل‌استیت‌کرفت، چهار سناریوی محتمل در برابر آمریکا قرار دارند که هرکدام پیامدهای عمیقی برای امنیت جهانی، ثبات منطقه‌ای و سیاست خارجی آمریکا دارند.

۱. تشدید تنش بی‌پایان

نخستین سناریو، ادامه تشدید متقابل و بی‌پایان است: چرخه‌ای از حملات، خرابکاری و تحریم‌ها که سال‌ها روابط آمریکا و ایران را تعریف کرده و در جنگ اخیر به اوج تازه‌ای رسیده است. در چنین آینده‌ای، ایران برنامه هسته‌ای و توانمندی‌های نظامی خود را بازسازی می‌کند، از تعلیق غنی‌سازی سر باز می‌زند، اما از ساخت سلاح هسته‌ای فاصله می‌گیرد. واشنگتن و تل‌آویو نیز این وضعیت را غیرقابل تحمل دانسته و با تحریم‌های تازه، عملیات مخفی یا حتی یک حمله بزرگ دیگر پاسخ می‌دهند.

حمله اسرائیل

این مسیر به رهبران سه طرف امکان می‌دهد از سازش بگریزند و اقتدار خود را به نمایش بگذارند. با این حال، خطری در آن نهفته است. خطاهای محاسباتی که در جنگ اخیر هم آشکار شد می‌تواند به یک جنگ منطقه‌ای تمام‌عیار دامن بزند و بازیگران مختلف از لبنان تا خلیج فارس را درگیر کند. تشدید تنش، توهم کنترل را ایجاد می‌کند اما در واقع با فاجعه بازی می‌کند.

۲. توافق اگر یکی عقب‌نشینی کند

سناریوی دیگر، بازگشت به مذاکرات جدی است؛ اما این نیازمند عقب‌نشینی یک طرف از موضوع اصلی یعنی غنی‌سازی اورانیوم خواهد بود.

بر اساس توافق هسته‌ای ۲۰۱۵، ایران اجازه داشت برنامه‌ای نمادین برای غنی‌سازی داشته باشد که تحت محدودیت‌های شدید و سختگیرانه‌ترین رژیم بازرسی در میان کشورهای غیرهسته‌ای قرار می‌گرفت. این توافق بارها توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا تأیید شد.

اوایل امسال، نماینده ترامپ «استیو ویتکاف» به چارچوبی مشابه تمایل نشان داد. اما تحت فشار اسرائیل و به دلیل تمایل ترامپ به فراتر رفتن از اوباما، دولت آمریکا به خواسته حداکثری «غنی‌سازی صفر» بازگشت؛ خط قرمزی که ایران طی بیش از دو دهه مناقشه هسته‌ای هرگز حاضر به عبور از آن نبوده است.

با این حال، دیپلماسی کاملاً نمرده بود. یکی از پیشنهادهای خلاقانه در دست بررسی، تشکیل یک «کنسرسیوم منطقه‌ای غنی‌سازی» بود که ایران و شرکای آمریکا در خلیج فارس را در بر می‌گرفت و هدفش مدیریت و نظارت مشترک بر غنی‌سازی بود. همچنین دور ششم مذاکرات برنامه‌ریزی شده بود، اما حمله اسرائیل به ایران روند را مختل کرد و آن‌گونه که گزارش‌ها نشان می‌داد، مانع تحقق احتمالی یک گشایش شد.

با این حال موانع ساختاری همچنان پابرجا ماندند. سیاست آمریکا همچنان تحت نفوذ نیروهای طرفدار اسرائیل و ایدئولوگ‌های تغییر رژیم است؛ کسانی که دیپلماسی را نه راه‌حل، بلکه یک مسیر انحرافی می‌دانند. در واقع، حتی اگر ایران غنی‌سازی را تعلیق می‌کرد، نتانیاهو به احتمال زیاد «بازی» را تغییر داده و موضوع را به موشک‌ها یا مناقشات منطقه‌ای می‌کشاند تا خصومت همچنان زنده بماند.

تاسیسات فردو غنی سازی

برای رهبری کنونی اسرائیل، تداوم تنش میان آمریکا و ایران از پایان جنگ سرد تاکنون یک هدف راهبردی گسترده‌تر را دنبال کرده است: توجیه حضور نظامی آمریکا در منطقه، تضمین حمایت بی‌قید و شرط واشنگتن، به حاشیه راندن مسئله فلسطین و پیشبرد دستورکار «اسرائیل بزرگ» بر پایه تصرف غزه، کرانه باختری و دیگر کشورهای همسایه. در این محاسبه، ایران همچنان مقصر ضروری باقی می‌ماند.

آیا این رویکرد می‌تواند تغییر کند؟ تحلیلگرانی چون علی واعظ و دنی سیترینوویچ پیشنهاد یک پیمان عدم تجاوز میان ایران و اسرائیل را مطرح کرده‌اند که به درک متقابل از تهدیدات بپردازد. از نظر تئوریک، ترامپ که تشنه «توافق تاریخی» است، شاید آن را فرصتی ببیند. اما تهران به واشنگتن اعتماد ندارد و اسرائیل را دشمن اصلاح‌ناپذیر می‌بیند، و نتانیاهو، که از شبح ایران برای پیشبرد اهداف سیاسی و ایدئولوژیک خود بهره می‌گیرد، این احتمال بعید به نظر می‌رسد. محتاطانه؟ قطعاً. ممکن؟ بعید، مگر با تغییرات سیاسی گسترده.

۳. حرکت سریع هسته‌ای ایران

مسیر سوم این است که ایران، تحت فشار بی‌امان، برای دستیابی سریع به سلاح هسته‌ای به‌عنوان بازدارنده نهایی اقدام کند. وسوسه روشن است؛ کشوری که با تهدیدهای وجودی از سوی اسرائیل و آمریکا روبه‌روست. اما خطرات نیز عظیم‌اند.

حتی اگر ایران موفق به ساخت زرادخانه هسته‌ای شود، با انزوای شدیدتر، احتمال آغاز رقابت تسلیحاتی منطقه‌ای و ادامه جنگ‌های پنهان مواجه خواهد شد.

تأسیسات هسته‌ای

تجربه روسیه یک هشدار است: سلاح هسته‌ای آن را از فشار اقتصادی یا جنگ‌های فرسایشی نرهانده است. برای ایران نیز بمب هسته‌ای مشکلات اقتصادی را حل نمی‌کند، تحریم‌ها را برنمی‌دارد و مانع خرابکاری نمی‌شود. هرچند وسوسه عبور از آستانه هسته‌ای ممکن است افزایش یابد، اما این مسیر پرخطر و احتمالاً خودویرانگر است.

۴. صبر راهبردی و چرخش به شرق

سناریوی چهارم، صبر راهبردی است. ایران وضع موجود را حفظ می‌کند، وارد دیپلماسی تاکتیکی می‌شود بدون آن‌که انتظار گشایش داشته باشد. سامانه‌های موشکی و پدافند هوایی خود را بازسازی می‌کند، روابط نظامی و اقتصادی با چین و روسیه را تعمیق می‌بخشد و اساساً از امید به آشتی با آمریکا و اروپا دست می‌کشد. این مسیر بازتاب محاسبه بلندمدت تهران است: بقا، تثبیت و انتظار برای تغییر موازنه قدرت جهانی، زمانی که توجه آمریکا ناگزیر به جای دیگری معطوف شود.

ایران چین

برخلاف نوسان‌های سناریوی اول، این استراتژی بر استقامت استوار است. ایران از حرکت‌های نمایشی پرهیز می‌کند و بازی طولانی را پیش می‌برد، تحریم‌ها را تاب می‌آورد، ضربات را جذب می‌کند و با تکیه بر زمان و پایداری می‌کوشد فشار آمریکا را پشت سر بگذارد. جذابیت این گزینه در حال افزایش است، به‌ویژه که فناوری نظامی چین در جنگ اخیر پاکستان و هند کارایی چشمگیری نشان داد. برای تهران، که به شدت به توان دفاعی پیشرفته نیاز دارد، ظهور پکن به‌عنوان تأمین‌کننده‌ای قابل‌اعتماد از سامانه‌های پیشرفته، چرخش به شرق را وسوسه‌انگیزتر می‌سازد.

البته این مسیر بدون هزینه نیست. ایران را از بازارهای آمریکا و اروپا منزوی‌تر می‌کند و خطر وابستگی بیش از حد به چین و روسیه را در پی دارد. اما همچنان با روحیه پس از انقلاب اسلامی که بر سرسختی و اتکا به نفس استوار است سازگار می‌ماند و اجازه می‌دهد ایران بقا یابد، تثبیت شود و بر این شرط ببندد که یک جهان چندقطبی نهایتاً سلطه آمریکا بر خاورمیانه را تضعیف خواهد کرد.

پرسش اصلی

پرسشی که سیاست‌گذاران غربی باید با آن روبه‌رو شوند ساده است: در عمل چه گزینه‌ای پیش روی ایران گذاشته می‌شود؟ اگر استراتژی همچنان تغییر رژیم باشد که در قالب «فشار حداکثری» بسته‌بندی شده، باید صادقانه گفت مقصد آن کجاست. جمهوری اسلامی نه با موجی از تحریم‌ها یا حملات هوایی ناپدید خواهد شد و نه به شکل یک دموکراسی غربی فروخواهد پاشید.

نتیجه محتمل‌تر بسیار تاریک‌تر است: بی‌ثباتی در کشوری ۹۰ میلیونی در قلب خاورمیانه. ایران متلاطم در مرزهایش محصور نمی‌ماند؛ بلکه امواجی به خلیج فارس، عراق، آسیای مرکزی و قفقاز می‌فرستد و منطقه‌ای که همین حالا هم ناپایدار است، بیش از پیش بی‌ثبات می شود .

ارسال نظر

پربازدیدترین‌ها
کارگزاری مفید