انتقاد روزنامه اصولگرا از سکوت شورای سیاستگذاری ائمه جمعه در خصوص ماجرای کاظم صدیقی/ نباید اجازه می دادید کار به اینجا بکشد

به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه خراسان نوشت: پس از کشوقوسهای فراوان سرانجام، حجتالاسلام و المسلمین کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران، از جایگاه اقامه نمازجمعه کنارهگیری کرد؛ تصمیمی که با نامهای رسمی به رهبر انقلاب اعلام شد و با موافقت ایشان نیز همراه بود.
پرسشی مهمتر به چشم میآید: آیا اساساً لازم بود کار به استعفا برسد؟ پاسخ، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه است؛ نهادی که وظیفهاش تدبیر، پیشبینی و هدایت مسیر نمازجمعه کشور است.
اما در ماجرای حجتالاسلام صدیقی، این شورا ترجیح داد سکوت کند و در سایه بماند.پس از بالا گرفتن حواشی مربوط به وابستگان آقای صدیقی، شورا میتوانست با تشخیص بهموقع و تصمیمی مقتدرانه، هم از تریبون نمازجمعه صیانت کند و هم از شخصیت او. اما این اتفاق نیفتاد و شورا، نه تنها زمینه مدیریت بحران را فراهم نکرد، بلکه با تعلل، اجازه داد فشار رسانهای و اجتماعی همه چیز را به نقطه پایان بکشاند.
مقایسه این رفتار با ماجرای امام جمعه لواسان قابل تأمل است؛ همان زمان که شورا و رئیس آن، آقای حاجعلیاکبری، با صراحت وارد شدند، تریبون را گرفتند و حتی در تلویزیون پاسخگو شدند. اما اینبار، هیچکس پاسخگو نبود.این تفاوت رویکردها، بیش از آن که نشانهای از استاندارد دوگانه باشد، بیانگر یک خط مشی محافظهکارانه و مبهم است؛ نتیجه چنین عملکردی، فرسایش تدریجی سرمایه اجتماعی نهاد نمازجمعه و سردرگمی مخاطبانی است که نمیدانند تصمیمات شورا بر چه مبنایی گرفته میشود و سکوتش در برابر چه مسائلی، تعمدی یا ناشی از انفعال است.
خبری از جریان سازی نشد!
چند سال پیش، با انتصاب حجتالاسلام حاجعلیاکبری به ریاست شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، امیدهایی شکل گرفت؛ امید به آنکه نمازجمعه از فضای ایستا و کماثر خود فاصله بگیرد و بار دیگر به تریبونی فعال، نافذ و جریانساز تبدیل شود؛ شبیه آنچه در دهههای آغازین انقلاب تجربه شده بود. بسیاری تصور میکردند که این تغییر در مدیریت، آغاز فصلی تازه خواهد بود؛ فصلی که در آن، خطبهها به محملی برای بصیرتافزایی، روشنگری اجتماعی و تبیین بیواسطه منظومه فکری رهبر انقلاب بدل خواهد شد.اما در عمل، آن تحول معنادار رخ نداد. نمازجمعه همچنان در همان ساختار سنتی و ایمنشده باقی ماند و نهتنها نتوانست اعتماد اجتماعی را بازیابی کند، بلکه هر بار با یک حاشیه یا بحران، بیشتر از گذشته به انفعال و احتیاط متمایل شد.
لزوم پوستاندازی در نهاد امامت جمعه
اکنون، استعفای آقای صدیقی از امامت جمعه تهران را میتوان نشانهای از یک پایان و در عین حال، دعوتی برای یک آغاز تازه دانست. این استعفا، فراتر از یک جابهجایی معمول، زنگ هشداری است برای ضرورت بازنگری در فرایند انتخاب ائمه جمعه و تعریف تازهای از مختصات این جایگاه. تریبون نمازجمعه نباید فقط سکویی برای خطابههای عمومی باشد؛ باید به منبری تبدیل شود که ریشه در واقعیتهای جامعه دارد و امتداد آن به عمق مطالبات مردم میرسد.خطبههای نمازجمعه، اگر با درک درست از کارکرد اجتماعی و سیاسی خود ایراد شوند، میتوانند به یکی از پرنفوذترین ابزارهای اصلاح ساختار قدرت در جمهوری اسلامی تبدیل شوند. این تریبون، ظرفیتی نهفته و بیجایگزین در اختیار دارد؛ ظرفیتی که میتواند با صراحت به نقد سیاستهای نادرست بپردازد، روندهای ناکارآمد را به چالش بکشد و مسیر را بر مدیرانی که از کارآمدی تهی یا آلوده به فساد شدهاند، تنگ کند.
اما این مأموریت زمانی محقق میشود که امام جمعه نه صرفاً خطیب یک آیین عبادی، بلکه کنشگری مسئول در برابر مردم باشد؛ چهرهای که درکی دقیق از تحولات جامعه، شناختی روشن از دردهای مردم و شجاعتی بیپرده در بیان حقیقت دارد. چنین شخصیتی، تریبون نمازجمعه را از قالب خشک، تشریفاتی، کلیشه ای و بیاثر آن بیرون میکشد و آن را به زبان گویای جامعه تبدیل میکند؛ تریبونی برای عدالت، مطالبه، اصلاح و روشنگری.برای چنین تحولی، نیاز به پوستاندازی است؛ تحولی که هم در سطح نیروی انسانی و هم در سطح گفتمان و رویکرد محتوایی باید اتفاق بیفتد. بازتعریف نقش امام جمعه نه فقط یک اصلاح در ساختار، بلکه ضرورتی برای احیای کارکرد نمازجمعه بهمثابه رسانهای دینی، مردمی و متعهد به دین و جامعه است.
شاید بهترین مثال برای تجسم یک امام جمعه تراز، شهید حجتالاسلام والمسلمین آلهاشم، امام جمعه فقید تبریز باشد؛ شخصیتی که نهتنها یک خطیب جمعه، بلکه امام روزها و لحظههای زندگی مردم بود. او تنها به منبر نمازجمعه اکتفا نمیکرد، بلکه تمام هفته را در کنار مردم سپری میکرد؛ در خیابانها، در بازار و مترو و در مدارس در صفوف ساده و صمیمی زندگی روزمره.آلهاشم در عین پایبندی کامل به تقوا، اخلاص و پرهیزگاری، هرگز از مردم فاصله نگرفت. اگرچه لباس روحانیت بر تن داشت، اما در میدان زندگی اجتماعی، خود را از متن مردم میدانست، نه بالای سر آنها. در بازار تبریز گاه دوشادوش بازاریان راه میرفت، با کارگران کارخانهها نشستوبرخاست داشت و حتی در ورزشگاه و سینما در کنار جوانان حضور پیدا میکرد.
او بهدرستی در ذهن مردم تبریز و فراتر از آن، به عنوان یک «امام جمعه مردممدار» ماندگار شد؛ الگویی که نشان داد امام جمعه میتواند و باید فراتر از تریبون رسمی، تریبون دلهای مردم باشد. نگاه او به امامت جمعه، نگاهی صرفاً اداری یا مناسکی نبود، بلکه رسالتی عمیق و مردمی بود؛ امامی برای همه ایام هفته، نه فقط خطیبی برای ظهرهای جمعه.
ارسال نظر