گزینههای ایران و آمریکا برای توافق؛ منطقه معلق میان بیم و امید/ تهران چه اهرمهایی در اختیار دارد؟

به گزارش اقتصادنیوز، نشریه فارن افرز با انتشار یادداشتی مدعی شد: روز شنبه، ۱۲ آوریل، مقامات آمریکایی و ایرانی مذاکرات درباره توقف برنامه هستهای تهران را از سر گرفتند. این مذاکرات پس از آن صورت گرفت که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در اوایل ماه مارس نامهای به رهبر انقلاب نوشت و پیشنهاد مذاکره داد. رئیسجمهور آمریکا در توجیه این مذاکرات گفت: «ما یک دیدار بسیار مهم داریم. خواهیم دید چه چیزی ممکن است اتفاق بیفتد».
رمز موفقیت ترامپ
به ادعای این نشریه، دلایلی برای امیدوار بودن به موفقیت تلاشهای ترامپ وجود دارد. او علاقهای غریزی به معاملهگری دارد و گفته که میخواهد ایران دوباره به شکوفایی برسد. اما در عین حال دلایلی برای نگرانی وجود دارد. همزمان با استقبال از مذاکره، مقامات ترامپ فشارها بر تهران را افزایش دادهاند.
دولت او اجرای تحریمها را دوچندان کرده؛ رویکردی که به نظر میرسد با هدف به تحت فشار قرار دادن تهران باشد. همزمان حملاتی هوایی علیه یمن انجام شده است. ترامپ همچنین ضربالاجلی دوماهه برای دستیابی به توافق درباره برنامه هستهای ایران تعیین کرده و آشکارا مدعی شده در صورت شکست مذاکرات گزینه دیگری روی میز است.
به ادعای فارن افرز، هیچکس نباید خواهان رویارویی میان ایران و ایالات متحده باشد. اگر واشنگتن به تأسیسات هستهای ایران تجاوز ادعایی کند، ممکن است برنامه هستهای را موقتاً عقب بیندازد. اما ایران در پاسخ ممکن است تلاشهایش برای تغییر دکترین هستهای را دوچندان کند. همچنین ایران فوراً با حملاتی منطقهای واکنش نشان خواهد داد و خاورمیانه را بیش از پیش دچار آشوب خواهد کرد. به همین دلیل است که حتی ترامپ گفته: «همه بر سر اینکه توافق بهتر از اقدام آشکار است، اتفاقنظر دارند».
اما شروع مذاکرات یک چیز است و دستیابی به توافق چیزی دیگر. بدون شک ایالات متحده میتواند با بهکارگیری ابزارهای اقتصادی، ایران را تحت فشار قرار دهد؛ موضوعی که در دوران نخست ریاستجمهوری ترامپ و با بازگشت تحریمهای «فشار حداکثری» دیده شد. اما برای نتیجهدادن دیپلماسی، ترامپ باید اهدافی دستیافتنی دنبال کند، نه اینکه منتظر تسلیم کامل تهران باشد.
مقامات ایرانی معتقدند که تنها چیزی که خطرناکتر از تحریمهاست، تسلیم شدن در برابر خواستههای حداکثری است. به ادعای فارن افرز، این بدان معناست که فشار در دیپلماسی با ایران بیجاست. جمهوری اسلامی ایران اکنون بیش از آنچه در دوران بایدن بود، مایل به مذاکره با دولت ترامپ است، زیرا تأثیر تجمعی تحریمها اقتصاد ایران را در وضعیت سختی قرار داده است. اما فشار آمریکا باید با اهداف واقعگرایانه گره بخورد.
توافق هستهای سال ۲۰۱۵ تنها به دلیل تحریمهای اضافی حاصل نشد، بلکه به این دلیل بود که ایالات متحده از خواسته اولیه خود مبنی بر کنترل کامل برنامه هستهای ایران عقبنشینی کرد و تاکید داشت که ذخایر اورانیوم و پلوتونیوم ایران باید به شدت محدود و تحت نظارت گسترده قرار گیرد. اگر ترامپ واقعاً میخواهد توافقی امضا کند، باید مانند ایران آمادگی انعطافپذیری در برخی حوزهها را داشته باشد. برای مثال، باید اجازه دهد ایران عناصری از برنامه هستهای خود را حفظ کند، در حالیکه در عوض کاهش تحریمها، از جمله در حوزه نفت و دسترسی به داراییهای مسدود شده را ارائه دهد. در غیر این صورت، مذاکرات ممکن است فروبپاشد و رویارویی منطقهای به وقوع بپیوندد که هیچکس خواهان آن نیست و بهاحتمال زیاد خلاف منافع ایالات متحده خواهد بود.
شمارش معکوس
فارن افرز در ادامه یادداشت ادعاییاش آورد: توافق هستهای ۲۰۱۵ با وجود پیچیدگیاش، توافقی نسبتاً مشخص بود. جمهوری اسلامی ایران محدودیتها و تدابیر شفافسازانهای بر برنامه هستهای خود پذیرفت و در ازای آن از لغو تحریمها بهرهمند شد. این توافق برنامه موشکی ایران و حمایت از محور مقاومت در خاورمیانه را شامل نمیشد؛ تهران از پذیرش این موارد در مذاکرات خودداری کرد. اما این توافق همچنان محدودیتهای جدی بر رفتار ایران اعمال کرد؛ غنیسازی و ذخیرهسازی اورانیوم را محدود و نظارت بینالمللی سختگیرانهای بر تأسیسات هستهای اعمال شد.
اما در سال ۲۰۱۸، ترامپ از توافق خارج شد و توسعه برنامه هستهای ایران شتاب گرفت. امروز تهران قادر است در عرض چند روز مواد شکافتپذیر مورد نیاز برای گریز هستهای تولید کند. بیشتر برآوردها نشان میدهد که اگر ایران بخواهد، میتواند ظرف چند دکترین هستهایاش را تغییر دهد. به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی ایران در آستانه تبدیل شدن به دهمین قدرت هستهای جهان است.
بسیاری از نخبگان سیاسی ایران خواستار آن شدهاند که کشور رسماً به یک قدرت هستهای تبدیل شود. شبکه منطقهای متحدان ایران -محور مقاومت- امروز درگیر معادلات منطقهای هستند و این مسأله طبیعتا رویکرد ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد. در چنین شرایطی ایران همچنان برنامه هستهای را بهعنوان اهرم چانهزنی میبیند.
به ادعای فارن افرز، زمان برای گزینههای دیگر در حال اتمام است. توافق هستهای ۲۰۱۵ مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها (snapback) را در نظر گرفته بود تا در صورت نقض توافق، تحریمها از نو اعمال شود. اما این بند در ماه اکتبر منقضی میشود، بنابراین فرصت استفاده از آن رو به پایان است. اگر راهحل صلحآمیزی برای متوقف کردن پیشرفتهای هستهای ایران یافت نشود، فرانسه، آلمان و بریتانیا احتمالاً این مکانیسم را فعال خواهند کرد.
چین و روسیه ممکن است بخواهند مانع اجرایی شدن آن شوند، اما در این مورد، حق وتوی شورای امنیت برای آنها اعمال نخواهد شد (بهسبب بند خاصی در توافق). قدرتهای غربی در ظاهر اعلام خواهند کرد که جمهوری اسلامی ایران بار دیگر مشمول محدودیتهای پیش از سال ۲۰۱۵ است.
تنها گزینه باقیمانده
در مقابل، ایران تهدید کرده در صورت بازگشت تحریمها از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خارج خواهد شد؛ اقدامی که تقریباً تمامی نظارتهای رسمی بر برنامهاش را لغو میکند. در این شرایط، ترامپ با فشار فزاینده از سوی رهبران اسرائیل و تندروهای واشنگتن برای رویارویی مواجه خواهد شد. حتی ممکن است اسرائیل به تنهایی دست به اقدام دیگری بزند؛ اقدامی که تقریباً به طور قطع پای ایالات متحده را به ماجرا باز خواهد کرد.
اما در صورت وقوع رویارویی گسترده از سوی آمریکا و اسرائیل به احتمال زیاد قادر نخواهد بود برنامه هستهای ایران را به طور کامل متوقف کند. جمهوری اسلامی ایران اورانیوم غنیشده زیاد و سانتریفیوژهای پیشرفته متعددی دارد که در مکانهای گوناگون تعبیه شدهاند و از میان بردن ادعاییشان برای ارتشهای آمریکا و اسرائیل تقریباً غیرممکن است. همچنین ایران دانشمندان هستهای زیادی دارد که میتوانند برنامه را بازسازی کنند. حتی ارزیابیهای اطلاعاتی خود آمریکا نشان میدهد که عقبنشینی پس از یک حمله نظامی، تنها چند ماه طول خواهد کشید.
این اقدام همچنین میتواند موجب تشدید عمده تنشهای منطقهای شود. محور مقاومت ممکن است تحت تاثیر فعل و انفعالهای منطقه قرار گرفته باشند، اما همچنان گزینههایی در اختیار دارد؛ بهویژه از طریق حوثیها یا گروههای مقاومتی در عراق و ذخایر موشکی بالستیکشان. این گروه با توسل به اهرمهای خود قادر است علیه اسرائیل و منافع آمریکا، از جمله نیروهای نظامیاش، حملاتی را کلید بزند.
بنا بر یک ارزیابی اطلاعاتی اخیر در آمریکا، ایران همچنان توان «وارد کردن آسیبهای شدید به مهاجم، اجرای حملات منطقهای و مختل کردن حمل و نقل دریایی» را دارد. حتی ممکن است اقداماتی درباره زیرساختهای نفتی خلیج فارس انجام شود و قیمت نفت را بالا ببرد.
این حقایق تماماً ناخوشایند هستند. اما هیچکس از رویارویی آمریکا و ایران سود نمیبرد، بنابراین همه طرفها انگیزه دارند که از آن اجتناب کنند. این فرصتی برای دیپلماسی فراهم میآورد. مذاکرات در عمان میتواند مسیر امیدوارکنندهای را آغاز کند. طرفها باید تلاش کنند دو هدف را محقق کنند؛ شفافسازی فرمت تعامل و ترسیم دامنه کلی هدف نهایی.
تهران هنوز درباره این که با مقامات آمریکایی بهطور مستقیم تعامل کند مردد است. خطرات بسیار بالاست و زمان بسیار کم است آن هم در شرایطی که ایرانیها بخواهند از انجام تعاملات رو در رو با همتایان آمریکایی خود اجتناب کنند. از سوی دیگر، ایالات متحده باید به این مذاکرات نزدیک شود و این واقعیت را در نظر بگیرد که مدل «لیبیایی» (چنانکه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل مدعی است)، بعید است که موفقیتآمیز باشد. محدودیتها و شفافیت، از طرف دیگر، میتواند مؤثر باشد و گامهای بلندی در جهت حل نگرانیهای مربوط به عدم گسترش تسلیحات هستهای بردارد و بهطور قابل توجهی برنامه هستهای جمهوری اسلامی را از آستانه گریز هستهای دور کند. یافتن ایدهآل ها، میتواند تسهیلکننده مذاکرات فنی و دقیقتر در خصوص جزئیات باشد.
موانع پیش رو
برای موفقیت مذاکرات، تهران و واشنگتن باید نیازهای دیپلماتیک یکدیگر را هم به رسمیت بشناسند. ایران وارد مذاکرات نخواهد شد اگر ایالات متحده متوسل به تهدید شود ترامپ تا زمانی که نتواند به نوعی دیپلماسی مستقیم و شخصی که میخواهد -یعنی در دیدار با رئیسجمهور ایران، مسعود پزشکیان- دست یابد، بهطور جدی مذاکره نخواهد کرد.
به عبارت دیگر، دو طرف باید با روشهای مذاکره یکدیگر آشنا شوند تا بتوانند به نقطه مشترک دست یابند. یکی از راهها برای افزایش شتاب مذاکرات عمان و محافظت از آنها در برابر تلاشهای خرابکارانه، این است که ترامپ، که احتمالاً از مدافعان اصلی این مذاکرات خواهد بود، بهطور مستقیم وارد فرآیند دیپلماتیک شود. سابقه ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش نشان میدهد که او در برابر ایران هیچگاه فردی نرمخو نبوده است. اگر قرار است توافق هستهای حاصل شود، ترامپ ممکن است بهطور ویژهای قادر باشد از حمایت سختگیران آمریکایی برخوردار شود، درست همانطور که ریچارد نیکسون، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، توانست با سفر به چین روابط میان پکن و واشنگتن را بهبود بخشد.
ترامپ میتواند فرآیند را با ایجاد یک تبادل ساده اما مهم پیش ببرد و درها را برای دیپلماسی مستقیم و سطح بالا باز کند؛ تعلیق موقت تحریمهای «فشار حداکثری» در ازای تعلیق غنیسازی اورانیوم توسط ایران برای همان مدت زمان یکی از گزینههاست. این امتیاز میتواند زمینهساز برگزاری دیدار دو طرف در سطح ریاست جمهوری شود؛ گزارهای که ترامپ مدتهاست به دنبال آن است. اگر طرفها جدی هستند تا مذاکرات را پیش ببرند، عمان، عربستان سعودی، امارات متحده عربی یا هر میانجیگری که ترامپ به آن احترام میگذارد، باید چنین ترتیبی را پیشنهاد دهد.
آنها میتوانند سپس هم دیدار سطح بالا و هم مذاکرات فنی بعدی را میزبانی کنند. ایران و ایالات متحده تاریخچهای پرتنش دارند. شکاف عدم اعتماد میان دو کشور بسیار عمیق است و دیپلماسی برای پرکردن شکاف ها راه دشواری در پیش رو دارد. اما توافق همچنان ممکن است. ایران به یک توافق نیاز دارد. ترامپ خواهان آن است و گزینهای غیر از موفقیت مذاکرات میتواند فاجعهآمیز باشد.